-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 مهر 1398 15:54
عاشق که می شوی نگاهت به زندگی عاشقانه می شودهمه چیز یک جور دیگر دیدنی می شود. لحظات را با آرامش خاطر قدم می زنم و چیزهایی که در نگاه دیگران عادی و بی جلوه است به چشم من می آید. از کوچه باغ ها که می گذرم صدای نجوای خشت ها،پنجره ها و دیوارها را هم می شنوم صدای قدم هایم هم شنیدنی می شود وقتی که در سکوت کوچه درِ گوش سنگ...
-
ایست!!
سهشنبه 29 مرداد 1398 15:42
مدام داری رفتنت را عقب میندازی و خودت را به حاشیه مشغول می کنی، گاهی هم از فرعی ها میروی، که چه بشود. تو که میدانی راه فقط، از این جهت می رود. و هر قدر از راه های میانبر، حاشیه ها و فرعی های تاریک بروی آخرش به جاده ی اصلی میافتی.. یعنی راه دیگری نیست.. این پای تو نیست که به راه اصلی می رسد، خیر جاذبه راه، و نور است که...
-
کلمه
شنبه 29 تیر 1398 09:32
کلمه ها ، وقتی احساسی را به دنیا می آورند چه سخت است زاییدن احساس.. از زایمان هم دشوارتر است.. یک لحظه دوتا ابر با هم برخورد می کنند و جرقه ای زده می شود رعدی و برقی می جهد ناگهان پهنه ی آسمان و زمین روشن می شود و دل زمین شکافته می شود و کلمه ای جوانه می زند.. ساقه ای چپ و راست به خود کش و قوسی می دهد برگ هایش از دل...
-
تنهایی
جمعه 31 خرداد 1398 09:37
تنهایی اسم جایی در سرزمین جان است جایی شبیه اسکله.. لحظه غروب آفتاب، وقتی که خورشید تا کمر توی آب رفته و پشت به من به سمت مغرب می رود. و سرخی حریر دامنش روی سطح دریا پهن شده است.. نقطه صفر زمان است درست سر دوراهی طول و عرض .. آره وقتی ژرفای عرض آن مرا با سرعت نور در خود می کشد .. چه حالی دارد.. گاهی کوچک به اندازه...
-
شعر
پنجشنبه 30 خرداد 1398 19:41
عشق یعنی جان دادن... إننی لا أکتب إلیکِ .. کی تستریحی إننی أکتب إلیکِ کی تحتضری معی وتموتی معی من برای تو نمی نویسم.. تا استراحت کنی برای تو می نویسم تا بامن جان بدهی و با من بمیری
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 خرداد 1398 20:19
این چه حکایتی ست که دل من وسط زمستان هوای عشق و عاشقی به سرش می زند و به تابستان نکشیده شیرینی میوه ی کال و نارس آن را به دلم می گذارد.. کاش می دانستم نفرین کدام .. دل شکسته ای دامن دلم را گرفته است.. مادر بزرگم همیشه می گفت وای به وقتی که دل کسی را شکسته باشی دیگر سگ بی غیرت خانه ات هم به حرف تو نمی شود.. طفلی دلم که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 دی 1397 09:49
زندگی مثل تمرین والیبال است که مدام ترا به توپ می گیرد و تو باید یاد بگیری توپ ها را بگیری چون هر توپی را که بگیری ترا یک گام به جلو می برد درسته که هرچه به مراحل بالاتر بروی بازی سخت تر می شود و تو باید سریع تر عمل کنی اما دیگر این را فهمیدی که یک رابطه مستقیم بین دست ها و پاهای تو است دست های تو انرژی را می گیرد و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 دی 1397 20:41
دانه های انار لای دندان هایم فشرده می شوند و یهو آب انار با فشار در فضای دهانم پاشیده می شود و طعم شیرین آن... نه نه صبر کن.. انگار یک بمب در دهانم می ترکد و ترکش های طعم دار آن ،مرا از هم می پاشد و تا عمق لحظه می برد و بر می گرداند طعمی که نمی توان نامی برای آن پیدا کرد.. حالتی از مستی و سرخوشی شناورم می کند در میان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 آذر 1397 16:20
میخواهم دوستت داشته باشم چون تو مرا به یاد خودم می اندازی و میتوانم تصویر خودم را در آینه ی تو ببینم.. شبیه طرحی از یک نقشه گنجی شدم.. که تو به من جرات پا نهادن به روی سرزمین آن را دادی.. قدم به قدم جلو می روم... برای رفتن به پشت واژه ها .. گاهی باید گام های خود را بشمارم .. برای رد شدن از دل معنا..باید مُحرِم باشم پس...
-
پاییز
یکشنبه 1 مهر 1397 10:43
پاییز نام قصه ی ناتمام من است قصه ای که با عشق تو آغاز شد و هنوز ادامه دارد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 شهریور 1397 11:46
نامه "خداحافظی" گارسیا مارکز را با صدای نصراله مدقالجی می شنوم صدایی شبیه به همه ی چیزهایی که حس آدم را به بازی می گیرد و حس رها شدن ، حس پرواز می دهد گویی وسط یک روز تب دار، باران باریده باشد بوی خوش خاک و سبزه ی خیس خورده مشامم را پر کرده.. گویی نسیم دستی به حریر موهایم کشیده.. و سرمست از نجوای عاشقونه باد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 شهریور 1397 15:24
تقویم را ورق می زنم چند روزی تا پایان تابستان نمانده.. راستش این روزها چنان پر از تشویش اندث که سکوت عمیقی همه را فرا گرفته است شاید از عشق و امید و پاییز حرف زدن.. مضحک به نظر برسد.. داریم به درد و رنج عادت می کنیم.. "عادت" چه رسم غم انگیزی است چنان بی صدا زیر پوست می رود و هوشیاری را می رباید.. که دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 مرداد 1397 10:39
شاید خیلی از داشته های ما از جنس انرژی باشد و چون ملموس نیست گاهی مساوی با هیچ به نظر بیاد دور از دسترس به نظر بیاد محال ... اما نه اینطور نیست بلکه مستلزم یک فرایندی است که به ماده تبدیل شود. انرژی صورتی از ماده است شبیه به یک یاخته.. تو باید تغذیه اش کنی تا تکثیر شود و کم کم تبدیل به توده شود و در ادامه به انسجام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 مرداد 1397 19:51
کریستفر_مورلی میگه هر روز چیزی رو بخون که هیچکس دیگه نمیخونه؛ به چیزی فکر کن که کس دیگه ای بهش فکر نمی کنه و کاری رو بکن که هیچکس جرات انجام دادنش رو نداشته باشه. منم به توصیه اش عمل کردم ترا می خوانم و به تو فکر می کنم و با جرأت ترا دوست دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مرداد 1397 13:57
همه ی ما یه فرق هایی باهم داریم اما همیشه فقط یک نفر متوجه این فرق و تفاوت می شود کسی که دیوانه وار دوستت داشته باشد.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 مرداد 1397 11:35
خاطره ها مسکن زخم های روزمره گی هستند
-
دوست داشتن
شنبه 30 تیر 1397 10:45
شاید در اولین نگاه به آدمای خودخواه.. اینطور به نظر برسد خیلی خودشان را دوست دارند که همه چیز را فقط برای خود می خواهند.. اما به نظر من اینطور نیست.. دوست داشتن دیگری ، تمرینی برای دوست داشتن خود است زیرا تازه آنوقت است که نیاز حقیقی خود را خواهی شناخت.. وقتی که یاد بگیری از تو دوست داشتن است و بعبارتی از تو آغاز می...
-
از عشق و امید بگو...
جمعه 15 تیر 1397 13:23
زندگی، قبل از هرچیز زندگیست، گل میخواهد، موسیقی می.خواهد، زیبایی میخواهد، زندگی، حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد خستگی در کردن میخواهد، عطر شمعدانیها را بوییدن می.خواهد خشونت هست قبول اما خشونت، اصل که نیست زایده است انگل است مرض است ما باید به اصلمان برگردیم زخم راکه مظهر خشونت است با زخم نمیبندند، با نوار نرم و...
-
مراقب حال دل خود باشیم
سهشنبه 12 تیر 1397 10:20
میدونی صبح که از خواب بیدار شدم از اینکه باز چشمانم روشنایی اتاق و روز را می دید خداروشکر کردم بعد فکرم به سمت آدما رفت که چرا دیگر نمی توانند حس خوب دهنداشکال کار کجاست از دریافت من بوده یافرستنده ی آنها... بیشتر حس بد القا می کنند خب پس با این حساب فرستنده و گیرنده ها سالمند ..شاید بهتره قبول کنم که هر دو حس را دارم...
-
تابستان
یکشنبه 3 تیر 1397 08:24
سلام تابستان ! فصلِ خوبِ خاطره انگیزِ من ؛ نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ، بویِ فراغت می دهد ... بادهایِ لطیف و ملایمِ بعد از ظهرت ؛ مرا یادِ بازی و شیطنتِ کودکی ام می اندازد ... یادِ روزهایی که آمدنت ؛ پایانِ درس و مشغله ها بود ... نامِ تو تداعیِ کوچه هایی شلوغ ، و هیاهویِ کودکانِ بازیگوش است ... تو هر چقدر هم که گرم و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 فروردین 1397 13:32
از این همه قدرت عمل آدما در روح و جانم در حیرتم.. صبح بخیر یکی می تواند خورشید روزم را از پشت کوه بیرون بکشد و بنشاند کنارم دور سفره ی صبحانه.. و نگاه نامهربان یکی مرا در تاریکی فرو ببرد..
-
معشوق
جمعه 24 فروردین 1397 11:39
شاید من معشوق خدا باشم تنها معشوق.. همان که از روح خود در من دمیده تا که همه جا با من من با او بمانم.. تلاش بیهوده می کنم که معشوق تو باشم یا که تو.. در خیال عاشق شدن به منی..
-
با توام...
یکشنبه 19 فروردین 1397 19:54
آنچه آدما را به هم آشنا می کند آنچه آدما را به هم محرم... دوست داشتن است. عشق است. اما از دوست داشتن که نگی.. چه فرقی میکنه تو دلت باشد یا نباشد وقتی هر چی از تو یادم میاد.. چهره ی پر ازخشم و عصبانیتِ و حرف های تندی که دلم را سوزانده.. که اگر همه ی یخچال های قطب جنوب ذوب شود و به کام من بریزد.. آتش زیر خاکستردلم را...
-
بهار
سهشنبه 14 فروردین 1397 14:47
"حس زیبا دیدن " همان عشق است که بهار وقتی می آید به همه جا و همه کس می بخشد...
-
بهار
شنبه 11 فروردین 1397 09:20
مادرجون میگفت بهار وقت سبز شدن طبیعته! بهار آدما هم اون وقتیه که دلشون سبز میشه! چه خوبه که بهار سالی یک بار به دیدن ما می آید و به ما تنه می زند تا گمی حواسمان رو از روزمرگی و مشکلات پرت کندو یادمان بندازد که هنوز بهانه ای هست که زندگی را به چشم ما زیبا کند.. و حس اشتیاق ما را به جوش بیارد. سراسر زندگیتان بهاری...
-
حال و هوای سال نو
چهارشنبه 1 فروردین 1397 14:32
هرسال روزای آخر سال تا لحظه تحویل سال دچار این حالم.. گویی با سرعت زیاد در حال عبور از یکتونل تنگ و تاریک هستم یه جاها این تونل تنگ تر روح و جان مرا می فشارد... شبیه فرایند زایمان است رنج فشار آنرا با هیچ پارامتری نمی توان اندازه گیری کرد... فقط خودم میدانم با چه زحمتی بایدآن حجم فشار را پشت چهره ی آرام خود پنهان کنم...
-
آغوش بگشا..
شنبه 26 اسفند 1396 08:41
بهار می آید تا بگویید : حتی اگر نمیشود همیشه سبز ماند ولی میتوان دوباره و دوباره و دوباره سبز و پرشکوفه شد...
-
بهار نزدیکه...
شنبه 12 اسفند 1396 11:21
یه عمرِ در انتظارش همه لحظاتم رو خوشبو و خوشرنگ کردم.. بله عاقبت خواهد آمد و با بوسه اش لباسی از شکوفه به تنم خواهد کرد...
-
یه لحظه مکث..
پنجشنبه 3 اسفند 1396 13:32
✔ از تو خوشم نمیاد. ✔ طعمش به دلم مزه نمیده. ✔ حس بدی در من به پا میکند. و.. و.. جملاتی که قبلا از ذهنم گذشتند در شرایط و مقاطعی از زندگی.. اما گاهی یک اتفاق نظرم را برگردانده.. امروز داشتم به یکی از آن ناخوشایندها فکر می کردم که به زبان بیارم اما یه آن ندایی در من نهیب زد و مرا از گفتن باز داشت.. وقتی به چرایش فکر...
-
باورم کن
دوشنبه 30 بهمن 1396 20:41
نمیدانم آهنگ " باورم کن" را با صدای علی زند وکیلی را شنیده اید یا نه ..اما صدا و شعر و موسیقی زیبای آن کوکتلی شده که به جان می نشیند و روح را سرمست می سازد.. چند ده بار شنیدمش.. خدانکنه آهنگی به دلم بشینه...دیوونه اش میکنم. پخش را روی تکرار آن تنظیم می کنم و آنقدر تکرار آن را می شنوم تا داد خود خواننده...