.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

دانه های انار لای دندان هایم فشرده می شوند

و یهو آب انار با فشار در فضای دهانم پاشیده می شود

و طعم شیرین آن...

نه نه صبر کن..

انگار یک بمب در دهانم می ترکد و ترکش های

طعم دار آن ،مرا از هم می پاشد و تا عمق لحظه

می برد و بر می گرداند طعمی که نمی توان نامی

برای آن پیدا کرد..

حالتی از مستی و سرخوشی شناورم  می کند

در میان کلافی از حس های رنگی درهم برهم.. 

بی صدا و آرام فقط.. 

کاسه ی پر از انار دون شده را کنار دستم گذاشته و رفته..

کار هر روز اوست..

رسم پاییزه است که قد کشیده و رد قدم هایش

تا روی صفحه ی زمستانم آمده ..

تا خاطره ی روز مبادایم شود. 

در حالی که پشت چرخ خیاطی نشستم و با یک دست

پارچه را زیر پایه هدایت میکنم و پدال را با پا می فشارم..

انارهای دون شده را قاشق قاشق میزارم دهنم..

و تند تند می جوم

حواسم مثل یک زنبورعسل مدام از روی خط دوخت

به دانه های انار و از آنجا در میان ریتم موسیقی که

توی گوشم پخش می شود در حال پریدن است..

و  گاهی به پشت کلمات شعری

روی موج خیال سوار است...

لحظات را با هر رنگ و نخی بدوزی یاهر مدلی که ..

میتوان لای آن با ریسمان ظریفی از لذت،

  یک کوک کوچک هم گره زد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد