سکانس 113 : نظر شما چیست ؟( دختران روشنفکر )

گرچه این نوشته قدیمی است اما من امروز آنرا دیدم و خواندم . شما هم بخوانید و در این چالش شرکت کنید . نظرشما چیست ؟

 دختران روشنفکر ، دخترانی هستند که چند صباحی در دانشگاه به سر بردند و اکنون فکر می کنند دیگر یک اتفاق ماهوی در وجودشان افتاده است و دیگر زن نیستند بلکه مردانی شده اند که باید با مردان دیگر رقابت کنند و تا جایی که می توانند روی آنها را کم کنند و وجود خود را به رخ آنان بکشند و به قول فروید عقده اختگی خود را ارضا کنند ؛ اگر چه بعید به نظر می رسد این عقده ارضا شدنی باشد زیرا این بخشی از وجود آنها شده و به هیچ وجه از وجودشان رخت بر بستنی نیست . دختران روشنفکر  والبته شاید بتوان گفت تا حدودی غیر روشنفکر همیشه در آتش حسد می سوزند تا در خانه پدریشان هستند حسادت به برادر و دیگر پسرهای اطرافشان در آنها موج می زند و از هیچ کاری برای ابراز آن حسادت کوتاهی نمی کنند این حسادت بخش مهمی از اخلاق و روانشناسی زنها را تشکیل می دهد و با لحاظ کردن آن می توان بسیاری از رفتارهای آنان را پیش بینی کرد . دخترهای روشنفکر وقتی هم که وارد دانشگاه می شوند و یا بعد از آن وارد محیط کار می شوند همواره در آتش حسادت می سوزند . این حسادت یا به همکلاسی های پسر خود است و یا به همکارهای مرد خود ، البته این حسادت معمولا پنهان می ماند زیرا آنها روی این حسادت پنهان لعابی از لبخند و خوش برخوردی می کشند که کسی به وجود این حسد شک هم نمی کند در واقع نفاق و ریاکاری بخشی از وجود اینها را تشکیل می دهد که حتی بعضی وقتها خودشان هم به وجود آن شک می کنند.  

 حسادت به همکلاسی پسر معمولا به آزادی انتخاب او در همسر و یا دیگر مسایل و یا آزادی او در ابراز احساس و علاقه و عواطف شخصی به فردی که دوست دارد بروز می کند . آنها همواره از اینکه پسرها به راحتی می توانند ابراز عشق کنند و در این راه حتی شکست بخورند و آن شکست را هم بپذیرند حسادت می کنند اما اگر به آنها بگویی : خوب شما هم آزادانه ابراز علاقه کنید و البته عواقب آن را هم بپذیرد شجاعت انجام آن را ندارند و از آن سر باز می زنند . 

دختران معمولا برای کسب وجاهت و البته آزادی بیشتر ، به دانشگاه اقبال بیشتری نشان می دهند زیرا پسرها در خارج از دانشگاه هم می توانند خیلی کارها را انجام دهند ولی دخترها بیشتر تحت لوای درس و دانشگاه است که می توانند از شر نظارت خانواده رها شده و هر کاری که خواستند بکنند به همین جهت حدود 70 درصد دانشگاهها را دختران تشکیل می دهند . دخترها پس از آنکه چند صباحی در دانشگاه به سر بردند و درست یا نادرست فارغ از نظارت خانواده کردند یا نکردند آنچه خواستند یا نخواستند . پس از آنکه به خانواده هایشان بر می گردند موقع شوهر کردنشان می رسد .

شوهر کردن این دخترهای روشنفکر هم خود حکایتی طولانی دارد . این دست دخترها اگر خویشتندار بودند همواره آرزو داشتند فلان پسر همکلاسی از آنها خواستگاری کند که معمولا نمی کند و اگر اهل دوستی بودند چون با انواع و اقسام پسرها دوستی کردند دیگر تحمل اینکه تن به همسری یک فرد دهند برایشان سخت است و دوست دارند با فردی ازدواج کنند که به آنها اجازه ادامه آن ارتباطات پیشین را ، ولو به صورت خیلی خفیف تر ، به آنها بدهد .

دخترهای روشنفکر تا 25 26 سالگی معمولا هر خواستگاری که می آید عیب و علتی بر او می گذارند : یکی قدش دراز است و یکی قدش کوتاه و یکی ترک است و یکی فارس یکی درس نا خوانده است و دیگری بی پول یکی هم مذهبی هست و یکی هم لاقید و دیگری هم خانواده اش به درد نمی خورد . این وضعیت و دیدن عیبهای دیگران و کور بودن بر عیبهای خود همواره و تا پایان زندگی در دخترها به ویژه دخترهای روشنفکر موج می زند .

آنها همواره خود را کامل ، بی نقص ، گل بی عیب و عاقل و معتدل و غیر افراطی می پندارند که هر پسری خواستگاری آنها بیاید معمولا عیبی دارد و آنها اگر خیلی روشنفکر باشند باید سعی کنند آنکه کم عیب ترست و از این لحاظ به آنها نزدیکترست را انتخاب کنند و فیض همسری خود را به او بدهند .

دخترهای روشنفکر البته این فیض را تا سی سالگی معمولا به کسی نمی دهند زیرا هم مشغول درس خواندن هستند و هم امید دارند خواستگار بهتری برای آنها بیاید ( البته دختران معلوم الحال که مشغول کارهای دیگر هستند ، وضعیتی دیگر دارند چون دنبال تنوع طلبی و لذت بیشتر هستند ) اما این دخترهای روشنفکر که تا سی سالگی ازدواج نمی کنند و روی هرکسی عیبی می گذارند دیگر سی سالشان که شد و آن طراوت و زیبایی جوانی ازشان رخت بر بست دیگر کم کم به فکر ازدواج به صورت جدی می افتند و توقع دارند دیگر پسرها ظاهر و زیبایی برایشان مهم نباشد بلکه کمالات انسانی و اخلاقی ، که حتما آنها دارند ،  برای آنها مهم باشد ! و آنها وقتی سنشان بیشتر از سی سال شد و شوهر نکردند همواره از اینکه چقدر پسرها ظاهر گرایند دچار رنج و عذاب می شوند و بر ظاهر گرایی پسرها حسرتها می خورند البته آنها معمولا سن خود را زیاد نمی دانند بلکه فکر می کنند چند سال از آنچه واقعا هستند جوان تر نشان می دهند و آنها افرادی هستند که به قول خودشان چهره کودکانه دارند .

البته دختران روشنفکر اگر ازدواج هم کنند نگاه آنها به ازدواج همچون نگاه مادران و مادربزرگان خود نیست آنها شوهر را دیگر به عنوان شریک زندگی نمی دانند بلکه او را نوکر و در خدمت زندگی خود می خواهند شوهر برای آنها بیشتر در حکم عابر بانک همراه و یا راننده و بادی گاردی است که باید در خدمت آنها باشد نه اینکه کسی که محور  و ستون زندگی خانوادگی محسوب شود و او نیز بالاخره در موارد بسیاری باید خدمتگزار او باشد دختران روشنفکر دوست ندارند کسی او را ناموس خود بپندارد و از او مراقبت کند و هم به او خدمت برساند و هم از او توقع انجام کارهایی داشته باشد بلکه دوست دارند تنها خدمت به آنها بشود در واقع آنها موقعی که قرار است خدمت بگیرند ناموس محسوب می شوند اما زمانی که قرارست خدمت برسانند دیگر ناموس بودن را دوست ندارند . در نگاه دختران روشنفکر ، شوهر هر چه فرمانبدارتر باشد روشنفکرترست و هرچه قدر مقتدر تر  و مستقل تر ، متحجرتر و امل تر .

دختران روشنفکر از غیرت هم دل خوشی ندارند و جالب آنکه اسم غیرت را هم عوض کردند و به آن می گویند : بددلی . زن هر چه کند بدکار نیست اما مرد اگر به اعمال بد همسرش نگاه توبیخانه کند می شود بددل .چنین مرد متحجر و عقب افتاده ایست که در دنیای الاغ و اسب زندگی می کند نه در دنیای ماشین و هواپیما او هنوز شعور زندگی مدرن را هنوز به دست نیاورده در واقع بی غیرتی مساوی است با مدرن بودن . آنها معتقدند رابطه آنها با پسرهای بیگانه رابطه برادر و خواهری است ( برای همین معمولا دوست پسرها را داداشی صدا می کنند ) و این نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم پسندیده است و این مردها و شوهرها هستند که باید بد دلی را از دل خود بزدایند و اشکال از مردهاست نه آنها .

البته دخترهای روشنفکر و زنان مدرن کلا هر چه بدی است را به مردها منتسب می کنند و خود را بی عیب و بدی می دانند هر اتفاقی که بیفتد اگر زنی قتلی کند ، شوهرش را بکشد ، دزدی کند و هر کار دیگر آنکه مسئول است یک مرداست و البته این نشانگر آنست که آنها خود به ضعف وجودی خود کاملا معترفند .

دنیای دختران روشنفکر و نگاه آنها به خانه و خانه داری نیز جالب است از نظر آنان خانه داری کاری ابلهانه و نشانه امل بودن فرد است اما کار بیرون از خانه حتی اگر به قیمت بی عفتی هم تمام شود امری پسندید و نشانگر پیشرفت و روشنفکری یک زن است . اگر از دخترهای روشنفکر کسی بخواهد که کار خانه کنند مدعی می شوند که او وظیفه ای در قبال کار خانه ندارد و این حقی است که اسلام به آنها داده است ( اینجا مسلمان می شوند ) اما اگر زمانی مردی بخواهد بر اساس قوانین اسلام ازدواج مجدد و یا موقت بکند مخالفت می کنند ( اینجا دیگر غربی می شوند ) . دخترهای روشنفکر ظاهرا طرفدار برابری مرد و زن هستند اما در واقع طرفدار برتری زن بر مرد هستند .

دخترهای روشنفکر هر جا که پای سود و نفعی در میان باشد طرفداری برابری زن و مرد و حتی برتری زن بر مرد می شوند ( شاهد این مساله را در مساله مهریه می بینم ) 

دخترهای روشنفکر موجودات عجیبی هستند به خصوص در زمینه ازدواج آنها پیش از ازدواج و بخصوص در دانشگاه به راحتی با پسرها دوست می شوند و به رایگان رابطه نا مشروع برقرار می کنند اما هنگامی که خواستگاری برای آنها می آید که می خواهد با آنها زندگی مشروع و پاکی را آغاز نماید طلب 500 و 1000 و بالاتر سکه طلا از او می کنند و این خود از عخایب این جور موجودات است .

حتی در برخورد با خواستگارها هم آنها رفتار  متناقضی دارند اگر خواستگاری کمی از آنها پایین تر باشد ، یا مدرکش و یا خانواده اش ، اصلا خاضر نیستند او را داخل آدم حساب کنند . اما اگر خواستگاری باشد که از آنها بالاتر باشد ، یعنی باسوادتر و پول دارتر ، دیگر حاضرند تن به هر خواری و پستی ای بدهند تا او را به دست آورند ( البته این اتفاق معمولا پس از سی سالگی آنها می افتد ) .

رامین مهرآیینی

 http://www.zanzadegi.loxblog.com

نظرات 19 + ارسال نظر
Mina جمعه 21 آبان 1395 ساعت 12:39 http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

به جز بند آخر و روابط آراد من کاملا روشنفکرم . انقدر که به هیچ کس افتخار دوستی ندادم و به صورت شرورانه هر بلایی سر داداشم بیاد لذت میبرم البته خانوادم تو تربیتم مقصرن چرا که به اون خیلی بها دادن

چه خواهر شروری

م دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 15:19

"چرا وبلاگتو بستی؟"
چون نوشته هام شبیه حرفهای پای کرسی شده بود :))

اینم ایمیل
Floatingopera2@gmail.com

کامنت عاطفه هم خیلی باحال بود حق مطلبو راحب این ...شر نوشته ادا کرد
راستی کامنتای اون یکی وبلاگشو یه نگاه بنداز یه پسره اومده گفته مردایی مثل تو باعث شدن زنها راجب ما بد فک کنن طرف جواب داده تو همون زناکاره نیستی که با دختر آیت... خوابیده بود !؟
یاد یالثارات افتادم

در خانمی و باشعوری زنهای ایرانی همین بس که این آقا فحش نامه نوشته خانم ها اومدن گفتن بی انصافی کرده شاید یه جاهاییش درست باشه آقایونم که کلا قبولش کردن!! ولی آلما توکل یه دهم اینا رو مودبانه بگه آقایون نه تنها قبول نمیکنن صد تا فحش هم بهش دادن ! با صفت ترشیده عقده ای هم ازش پذیرایی میکنن حالا کی لایق این متنه؟

واقعا حست به حرفا و وبلاگت این بود ؟
اره عاطفه مختصر و مفید حق مطلب ادا کرد
واقعا اینطور جواب داده ؟ ادرس وبلاگ دومش ندارم .

هنرمند دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 14:57 http://www.honar5556.blogfa.com

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است...
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][لبخند]

سلام و خداقوت
با افتخار منتظر حضور سبزتون هستم[لبخند]

م دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 11:09

م( مریم ) وبلاگ تداعی آزاد
از وبلاگ من و خدا دوستیم دوباره پیدات کردم:)

وای مریم چرا وبلاگت بستی
منم گمت کرده بودم
چه خوب پیام دادی یک راه ارتباطی با خودت برام بذار

عاطفه دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 11:01

این چی گفته الان....


شما ببخشیدش

رضا دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 10:59

سلام
من هم معتقدم نویسنده نگاه منصفانه‌ای نداشته و یک‌جانبه‌ به موضوع نگاه کرده.
البته خانم‌ها بهتر می‌توانند به آن بخش‌هایی که به جنبه های پنهان شخصیت زن‌ها پرداخته پاسخ بدهند.
یک نکته که به نوعی در این نوشته و کامنت‌ها بود یک جور دوگانگی و تضاد بعد از تحصیلات است.
برای نسلی(فارغ از جنسیت) که کودکی‌اش در فضای بسته دهه 60 گذشته، چیزهایی به عنوان ارزش از تریبون‌های رسمی(تلویزیون، مدرسه و...) ترویج می‌شد -ارزش‌هایی که با ارزش‌های رایج در بعضی خانواده‌ها در تضاد بود- اما تاثیرش را بر طرز فکر، باورها و شخصیت ما می‌گذاشت. در فضای بسته آن موقع(نشریات محدود، نبود اینترنت و ماهواره و خلاصه راه ارتباطی بدون محدودیت به دنیای آزاد) ما با یک‌سری باورها بزرگ شدیم. از سال 76 به بعد و باز شدن فضای جامعه و انتشار نشریات و کتاب‌های متفاوت، آمدن اینترنت و... فهمیدیم که چه کلاه‌هایی در بچگی سرمان گذاشته بودند، خیلی از این باورها شکل گرفته در ذهن‌مان با عقل و منطق نمی‌خواند یا با واقعیت در تعارض بود. دانشگاه رفتیم و فکر کردیم حالا تحصیل کرده و روشن‌فکریم. اما دوگانگی و تناقض‌ها بیشتر شد، ما ماندیم و رسوب آن باور و سنت‌ها که در پسِ ذهن‌مان مانده بود و جامعه‌ای که در ظاهر مدرن شده بود(یا تظاهر به مدرن بودن می‌کرد) و تضادهایی بین این دو، از چگونگی و حد و حدود ارتباط با جنس مخالف گرفته تا باورهای مذهبی و...
در مقایسه، نسل دهه 70 و 80 که در فضای متفاوتی بزرگ شده تکلیفش با خودش روشن‌تر است.

و یک مردزنی!(بر وزن خودزنی) برای حسن ختام:

گفتگو بین رزلین(مریلین مونرو) و گی(کلارک گیبل) در فیلم ناجورها(1961)
رزلین: شما از زن‌های تحصیل کرده خوشتون نمی‌یاد؟
گی: مشکلی باهاشون ندارم، همیشه می‌خوان بدونن تو فکرت چی می‌گذره
رزلین: شاید می‌خوان شما رو بهتر بشناسن
گی: تا حالات شده با سوال کردن از یه مرد اونو بهتر بشناسی؟
رزلین: می‌خوای بگی مردا دروغ می‌گن؟
گی: شاید اینطور نباشه ولی بیشتر مواقع همینطوره

سلام
منم موافقم این باورها که از بچگی باهاش زرگ شدیم الان با واقعیتهایی که میبینیم دچار تناقص هست و همین باعث آزار دیدن ما شده
آزار دیدنی که با نوعی بلاتکلیفی دائمی همراهه
خب در واقع همین باورها هست که علیرغم اگاهی امروز ما تغییرو بسیار سخت میکنه
من سعی میکنم دیدکاهم فمنیستی نباشه (گرچه گاهی هست ) اما در خصوص طرز تفکر ایشون باید بگم خیلی بی انصافی هست
البته بعضی نکته ها هم درست گفتن اما نه با دلایلی که فکر کردن
دیالوگ جالبی بود و واقعی

م یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 23:15

تا نصف بیشترشو نتونستم تحمل کنم از بس پر از عقده بود این به اصطلاح نویسنده!
من از این نوع آقایون زیاد دیدم که هر حرکت خانم ها رو بر رقابت با خودشون تفسیر میکنن گاهی دنبال حق شخصی خودتی میگن داره با ما رقابت میکنه!! گاهی جلوی چشمات بهت توهین میکنن اگه جواب بدی میگن حسود و مرد ستیز. مرد جامعه ایرانی کم پیش میاد واقعا به درک برابری و احترام برسه ته نگاهش همیشه همون نگاه عورت به زنه!
به طور مثال در محل کار دلت میخواد به اندازه زحمتی که میکشی بهت ترفیع بدن این ربطی به جنسیت نداره و مردها هم همینطورن ولی اینجور مردا میذارن به حساب رقابت با خودشون و تا حایی پیش میرن که توقع دارن ما کور بشیم محدودیت هایی که بر اساس جنسیت به زنها وارد میشه رو نبینیم الان خود این آقا یه جا اعتراف کرده که پسرا هر کار دلشون میخواد میکنن ولی دخترا نمیتونن و اینو دلیل حسادت زنها میدونه خب مگه ناحقه؟ توقع داره مثل بز بایستیم نگاه کنیم اما حتی مقایسه هم نکنیم که لقب حسود نگیریم؟ خب این مرد احمق به من بگه حسود اصلا ناراحت نمیشم:))
اما همین آقا دخترایی که مبارزه میکنن تا بتونن آزادی بیشتری داشته باشن رو حسود لقب میده !!
در عقده ای بودن و غرض ورزی این متن همین بس که اول میخواد برای ظاهر سازی بگه من فقط بخشی از دخترا رو میگم نه همشون( که معلوم نشه زن ستیزه) از لقب روشنفکر استفاده میکنه بعد وسطای متن انقدر عصبانیت بهش غالب میشه که اون روش میزنه بالا و از کلمه دختران و زنان استفاده میکنه
کلا اینجور متنها رو جدی نگیر آدمو افسرده میکنه به اطرافت نگاه کن مطمین باش مردا و پسرای خوبی میبینی که به آینده مثبت جامعه امیدوارت میکنن


البته من نفهمیدم کدوم "م" هستی

مهدیس یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 22:57 http://maheman66.blogsky.com/

من دانشگاه نرفتم پس شامل هیچکدوم از این تبصره ها نمیشم

نشد دیگه

و ما ادریک ما مریم؟؟؟ یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 19:40

این متن رو تا آخر نخوندم
از دست نویسندش هم عصبانی ام کلی
خب معلومه که آدم با دانشگاه رفتن و بعدها سرکار رفتن فرق میکنه کلا آدمها کم کم به بلوغ و ثبات میرسند.
نمیدونم این چه نگاهیه که به دخترای جامعه ما هست,واقعا دختر میره دانشگاه یا سرکار تا دیده بشه؟؟؟؟؟تکلیف اون سیل وسیعی که کار میکنند تا باری حداقل اندازه خرج خودشون از دوش خانواده بردارند چیه؟؟؟و بله این لازمه اش درس خوندن و دانشگاه رفتنه.
نگاه دخترا به شوهراین چیزیه که اینجا نوشته؟؟؟تکلیف اونایی که با حقوق وزارت کاری همسرشون و خونه اجاره ای میسازن چیه؟؟؟
بقیه اش رو نخوندم نظری ندارم ولی دختر روشنفکر دختریه که دانشگاه رفته تو محیط دانشگاه یا کار ممکنه توسط مردی دیده بشه و ازدواج کنه نمیگم برای اهداف معنوی فعالیت میکنه ولی برای دیده شدن هم وارد جامعه نمیشه.
چرا یک مرد ایرانی باید یه زن ایرانی رو اینجوری ببره زیر سوال؟؟؟
تصور من از یک بانوی ایرانی همون اصیل زاده هایی هستند که نادر ابراهیمی همیشه ازشون حرف میزنه.

کامنتت دیگه حرفی برای گفتن نمیذاره

اذر یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 13:50 http://azar1394.blogfa.com

با این جمع بستنه موافق نیستم .دختران روشنفکر .همه ی مردها .همه ی زنها ....موافق نیستم .
مطالب نویسنده چندان منصفانه نیست

نه بنظر منم منصفانه نیست
بیشتر خصمانه ست

نادی یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 10:42

سلام خوبی؟

از تحلیل و نقد کردن آدما به هر بهانه ای بیزارم..حالا ممکنه یه بخشیش واقعیت اجتماع مون شده باشه اما چه چیز مارا به اینجا کشانده و شدیم این...رو هم باید در نظر گرفت..

کاش دلسوزانه بود و بدنبال راه حل هم بودن..

خوشحالم که بازم راه خانه ی ترا یافتم و خوحالترم از اینکه همچنان می نویسی..شاد و سلامت باشی نازنینم

مرسی نادی مهربونم
بلاخره طلسم این گم شدن ادرس شکست

مهدی یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 09:55

90درصددددددددددددد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا نه به این شدت ولی موافقم با این موضوع برای پست جدید.خیلی خوبه

تازه دست بالا گرفتم

بهنام شنبه 8 آبان 1395 ساعت 18:22 http://harfehesabi.blogsky.com/

چی بگم والاع!
خودتون یه جوری این مشکل رو تو خودتون حل کنین!
کم مشکل داریم ما خودمون؛ حالام بیایم وقت گرانبهامون رو بذاریم رو این مشکلات روحی و روانی شما؟! والاع!

والاع همینو بگو

مهدی شنبه 8 آبان 1395 ساعت 16:16

اینو که خیلی از حرکات ما شعاری و ریا شده رو کاملا قبول دارم. از ته ته ته دلم
تو خیلی از رفتارهای اجتماعی میتونیم اینو ببینیم.
کافیه یه کم به رفتار بعضی ها توجه کنیم، اون وقت دنیایی از تضاد رو می بینیم. بزرگترین دلیلش هم فارغ از نوع رفتار و موضوع ،به نظر من، به سطحی بودن نگاه برمی گرده.
انقدر نگاه به همه چیز اسون شده و سطحی، که کلا واقعیت ها رو محو کرده.

دقیقا
من که از بیخ و بن فرهنگ 90% از رابطه هامون رو قبول ندارم .حتی خانوادگی و پدر و مادر و فرزند
بنظرم یک پست بذاریم در اینمورد . چطوره؟

طلوع ماه شنبه 8 آبان 1395 ساعت 15:35 http://mmnnpp.blog.ir

سلام.متن رو خوندم.و البته بعضی نوشته های دیگه شون رو.معلومه که این آقا کاملا یک طرفه و جانبدارانه و مردسالار این چیزا رو نوشته.و به قول شما خیلی دلش پره از دست خانومای این دوره زمونه امثال این آقا از اینکه زنای امروزی حقشونو بخوان,بیدار و هوشیار باشن و طغیان کنن به شدت میترسن!با خوندن یادداشت تفکیک جنسی دانشگاه های ایشون نزدیک بود شاخ در بیارم.ایشون معتقدن که دخترا فقط برای دوس پسر بازی!!!میرن دانشگاه در صورتی که بنظر من هدف بیشتر دخترا از رابطه دوستی اینه که تنهان احتیاج به توجه دارن و درنهایت هدفشون ازدواجه ولی پسرا هدفشون فقط و فقط سرگرمی و ....است و نه ازدواج!

شاید بشه گفت دانشگاه رفتن یکنوع رقابت باشه یا اینکه طرف با خودش میگه برم چندسال سرم گرم باشه و ... که البته خیلیها هم بخاطر علاقه به درس و کار وارد دانشگاه میشن اما بنظرم خیلی سطحی و دور از منطق هست که فکر کنیم دخترها برای ازدواج وارد دانشگاه میشن درحالی که اغلبشون هم خارج از دانشگاه ازدواج میکنن

مهدی شنبه 8 آبان 1395 ساعت 14:54

نمیدونم چرا از این خانواده ها که میگی فقط خانم ها سراغ دارند!!! باورکن من حتی یه مورد هم به چشم خودم ندیدم! حتی یه مورد واسه رضای خدا ندیدم. همیشه فقط شنیدم.
فکر کنم همچین متنی هم واسه مردهای امروزی نوشته، البته من کامل نخوندمش، حسش نبود. ولی به قول خانم منیر به راحتی میشه واسه مردهای به ظاهر روشنفکر امروزی هم همچین متنی نوشت. انقدر هم من بدم میاد از مردی که مردونگیش رو به اسم روشنفکری چوب حراج میزنه!!!

باور کن من دیدم
اغراق نمیکنم
نمونه اش دختر عمه خودم . .
اما منکر این هم نمیشم که دخترهایی که در مقاله مهرایین نوشته وجود ندارن . چرا هستن
اما باور کن اینقدر زیاده این روزها که پسرها دنبال مال و منال دختره و باباشن ی ا دنبال صرفا زیبایی
کلا رابطه های ما فارغ از زن بودن یا مرد بودن بیشتر شعاریه

منیر شنبه 8 آبان 1395 ساعت 14:42 http://behappy.blog.ir

سلام.
چه قدر ایراد ازمون گرفتن!!!

من با بعضی از این حرفها موافقم و با بعضی نه. اما از طرف دیگه فکر می کنم نوع مردونه ی اکثر موارد هم وجود داره. یعنی دقیقا میشه یه متن همین سبکی در مورد پسران روشنفکر نوشت.

دقیقا
تازه بنظرم روغن داغش بیشتر هم میشه

مهدی شنبه 8 آبان 1395 ساعت 14:32

نازلی من حس میکنم از همه بیشتر ما دهه شصتی ها از وضع اخلاقی و رفتاری حال حاضر جامعه ناراضی هستیم، که دلایل زیادی داره.
این یه پیشنهاده واسه یه چالش و بحث تازه
اگر موافقی و فکر میکنی واسه بقیه هم جالب باشه این پیشنهاد رو مطرح کن.

راستش بخوای درست متوجه نشدم چه موضوی دقیقا باید به چالش بگذاریم . چون ما دهه ضصتی ها از خیلی چیزا ناراضی هستیم به خیلی چیزای این دهه هفتاد تا نودی هم حسودی میکنیم

مهدی شنبه 8 آبان 1395 ساعت 14:29

سلام خانم نازلی،
من این اقا رو نمیشناسم ولی یه سرچ کوچولو که کردم، دیدم کلا تو این فازها حرف میزنه.
خیلی بحث باز و گسترده ایه و نمی شه با یک یا چندتا کامنت درباره اش بحث کرد. من با بعضی حرف هاش موافقم ، بعضی کاملا مخالف و چندتاییش هم با تبصره قبول یا رد میکنم.
ترجیح میدم درموردش اضهار فضل نکنم که یه وقت حرفم ناتموم بمونه و کسی برداشت اشتباه بکنه.
فقط در کل بگم که با برابری کامل زن و مرد موافق نیستم. ولی نه به این معنی که یکی بالاتره، نه. به این معنی که که هرکدوم وظایفی در قبال هم دارند که موظف به انجامش هستند. فکر میکنم اخلاق های سنتی ما به جای اینکه عوض بشه، بهتره که آپدیت بشه. یعنی زن ایرانی و مرد ایرانی دیروز اگر تبدیل به زن و مرد اروپایی امروز بشن، مطمئنا نتیجه خوبی نداره. همون چیزی که الان تو جامعه میبینیم و همه ازش ناراضی هستند.

این تبصره هایی که گفتی فکر کنم توضیحش خودش یک پست میشه
خب زن و مرد دیدگاه ، تفکرات ، اولویت ها ، نیازها و همه چیشون متفاوته کلا خلقت متفاوتی دارن پس نمیشه گفت برابرن
اما منظور از برابری حقوق اجتماعی و انسانیه که بنظرم کاملا برابر هستن
گرچه به نظرم این آقا خیلی دلش پره و احتمالا زیاد خواستگاری رفته که دل خون شده
اما من نمیتونم بگم همه اما 90% حرفاشو رد میکنم . دیگه وبلاگش آپ نمیمنه وگرنه دوست داشتم ازش بپرسم چند ردصد پسرها و مردها دنبال زندگی مشترک به معنی واقعی هستن و ملاکهاشون منطقیه ! بنظرم این نوشته ها فقط از زخمهایی که خورده تراوش کرده نه منطق و انصاف
من خانواده های سرشناس زیادی میشناسم که فقط دنبال این هستن که پسر سالم باشه و مسئویت پذیر و خانواده دار وحاضرن خودشون اونو حمایت کنن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.