.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

سفالینی

کاش میشد بعد از مرگ جسمم را به کوره بسپارند...

_ جدی میگی؟ مطمئنی؟

چرا فکر کردی در آتش سوختن بعد از مرگ درد ندارد؟ حاضری تن به این تجربه‌ی سوزناک  بدهی؟
اصلا این ایده از کجا آمد؟
_ دلم خواست اثری از من باقی بماند،
اشتباه نکن برای جاودان شدن نبود که این تمنا به دلم افتاد...خیر..
با خود گفتم کاش می‌شد بعد از مرگم به قطعه‌ی سفالی بدل شوم... حتی به این فکر کردم مگر خاکستر باقی‌مانده از تو چه‌قدر است که ظرفی، سبویی از آن بتوان ساخت...

گرچه  به اندازه  تکه‌ی شکسته‌ای  از یک  دفینه باشم که در دل خود مهری، پیامی، رنگی باشد  که به چشم بیننده زیبا آید  و حال دلش را  نو  کند.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهمن سه‌شنبه 3 مرداد 1402 ساعت 00:10 https://life-bahman.blogsky.com/

سکوت مناسب‌ترین حرفی است که گاهی می‌توان بیان کرد...
اما بازهم نمی‌توانم سکوت کنم...
چرا مرگ؟
چرا سوختن و سوزاندن؟
مگر تا همین الان جاودانه نیستی؟
مگر جاودانگی غیر از مهر است؟
شما نه یک تکۀ شکسته...!
که خود، منبع جوشان مهرید.

کاش تصویر زیبایی در خاطر عزیزانم و دوستانم باشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد