.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

برای تو...

در این غروب سرد

زمستانم

می خواستم بگویم

از روزهای گرم و شیرینم

اما...

بال هایش شکسته

پرنده ی خیالم

و حرف هایی

که شعر نمی شوند..

این روال تلخ و تکراری

یادآور می شود

این آغاز ناتمام را....

برای تو...

عشق رو از تو

                        به یادگار

                                               دارم...

دوست دیرینه ی من...

عادت نوشتن از سرم نیافتاده البته توی دفتر یادداشتم 

و غالبا تو یادداشت موبایلم...

داشتم فکر می کردم روزانه  برای حرف زدن با خدا چقدر

وقت می گذارم؟

راستش خیلی  اما نه مستمر و نه متمرکز...


همانطور که به وبلاگ و پیج اینستاگرام دوستان سر میزنی

و گاهی  از طریق تلگرام و واتساپ  پی ام میدهی..فکر کن

خدا هم  یه وبلاگ نویسه و دوست مجازیه...و بیا هر روز

به او سربزن ..

میام و حرفامو باهات درمیان  میذارم و به جوابات گوش

می دهم...