.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

یادش بخیر...

بی انصافیه که از بلگفا یادی نکنم...

برای ناواردی مثل من محیط ساده و کاربری آسان آن کمکی شد که راحت و صمیمی بنویسم و

خیلی زود باهم دوست و رفیق شدیم همیشه آماده شنیدن حرفایم بود در کمال آرامش دل به

دلتنگی هایم میداد و به درد دل هایم گوش می سپارد


خسته و گرفته و سنگین به دیدنش می رفتم ..اما سرحال و سبک برمی گشتم ...

یه وقتایی منو با خود به دیدن دوستان دیگرش می برد و واسطه آشنایی من با عزیزانی شد که

بعضا ارتباط مون فراتر از محیط مجازی پیش رفت ..


گاهی پابپای او به حرف ها و درد دل های دوستانش گوش می سپردم دوستانی که فقط آه

و ناله و گلایه داشتند

دوستانی که از دردها و گرفتاری های خود می گفتند..

دوستانی که دردهای اجتماعی  دلشان را سوزانده بود..

دوستانی از شادی های خود می گفتند..


برای من یه کارگاه آموزشی شد که در محضر او درس ها یاد بگیرم...



تقریبا دوماهی از ناخوشی بلگفا میگذرد ناخوشی که چه عرض کنم بهتره بگویم به کما رفته..

روزای اول هر روز بهش سر می زدم و امیدوار بودم خیلی زود حالش خوب شود..

 آخه طبق ادعای آقایون نخبه که خود را مولد علم در این زمینه میدانند..فکر میکردم خیلی زود

حال بلگفای عزیز خوب می شود و میزبان جمع های دوستانه ما می شود..اما!!!



کاش وقتی بهوش بیاد باز مارا به یاد داشته باشد ...

یادم باشد اینبار از همه ی حرفایی که به امانت نزدش سپرده بودم یه کپی بگیرم.





از نو مینویسم...


گاهی نوشتن چقدر سخت می شود مخصوصا وقتی بدانی دوستانی داری که ترا رصد میکنند و

شاید در انتظار یه پست جدید هستند...



قطعی بلاگفا به دادم رسید . و فرصتی شد که با خیال راحت اجازه بدم ذهنم گوشه گیری کند...

اصولا بهار فصل شکوفایی و شادابی است ولی ظاهرا من از طبیعت جا ماندم و بهار نتوانست

همه ی مرا تازه کند

خرید کردن ،خانه تکانی و مهیای سال نو شدن و حتی خانه ی دل را تکاندن هم کافی نیست و

نبوده چون نمیتوان همه چیز را به کنترل خود درآورد..

کاش میشد گاهی زندگی را تعطیل کرد...