.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

: دلم برای نوشتن تنگ شده..

خب پس چرا نمی نویسی؟

تنها جایی که نوشتن بهم می چسبید..وبلاگم بود

بود..؟ینی چه؟

گفت :علی مجبورم کرد حذفش کنم

آخه چرا؟

میگه ینی چه که از زندگی مون می نویسی ..تازه همه ی خواننده هات زن هم نیستند چه معنی

داره که ...

بش گفتم خب می نویسم  ورود "آقایون ممنوع"

میگه مسخره م میکنی ..و منو مجبور کرد که وبلاگ رو حذف کنم.


عجب ..مگه خودش هم بلاگر نیست؟؟

گفت چرا هست

مگه  خواننده های خودش همه مرد هستند..ینی این دسته بندی رو اونجا رعایت کرده..

گفت نه ..خواننده هاش مخطلته..

تو با این موضوع مشکلی داشتی..؟

گفت : نه به هیچ عنوان..

.

.


گفتم  یه مدت بگذره باش حرف بزن ...اکه بخای من حاضرم باش حرف بزنم...


قبلا هم  دیده  و شنیده بودم که بعضی وبلاگ نویسی  خود رو از اطرافیان خود پنهان میکنند..معمولا خانم ها

بیشتر..تووی  وبلاگ یکی از دوستان هم که البته آقا هم هست خونده بودم که وبلاگ نویسی رو از خانمش

پتهون کرده...

شترسواری که دولا دولا نمیشه..

گفت تو از هفت دولت آرادی و نمیتونی این حساسیت ها رو درک کنی..

نه اصلن هم اینطور نیست  اما فکر میکنم میشه علت حساسیت ها رو  شناسایی کرد و منطقی یه چیرایی رو

روشن کرد

  گفت : خب اگر طرفت منطق خودش رو داره چی...

این چه منطقیه که وبلاگ نویسی رو برای خود موجه میکند اما برای دیگری رد میکند. .

اگه بابای من اینطور فکر میکرد تعجبی نداشت ..اما از شوهر تو بعید بود..

تو که از نزدیک با خانواده ی من آشنایی و  تفکرشون  هم کاملا  امروزی نیست  و رگه های تعصب و سنتی

رو هم دارند اما من این پنهون کاری ها رو ندارم من فکر می کردم قشری که کاربر اینترنتی شده خیلی از

لحاظ فکر روشن شده..

بهر حال صورت تازه ای از روابط  برای ما تعریف شده  و یادگرفتیم تفکیک جنسیتی نکنیم چون روابط وقتی بر

مبتای احترام باشد . قطعا حد و مرزها هم رعایت میشه و این تمرین در دراز مدت حتی به زندگی اجتماعی و

روابط حقیقی مون گسترش پیدا میکند.

ادای ادمای روشن فکر رو درآوردن و مصرف کننده مدرنیته  بودن بالاخره یه خروجی باید داشته باشد

کمترینش اینه که یکدیگر رو بعنوان یه انسان ببینیم و حق و حقوقی برای هم قائل بشیم و از نکاه های

شخصی کنده بشیم

چرا باید تحت فشار یکدیگز مجبور به پنهان کاری یا دورغ گویی شویم  بجاش یادبگیریم چطور روابط سالم

داشته باشیم و مدیریتش کنیم...



نظرات 2 + ارسال نظر
بهمن شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 09:18 http://life-bahman.blogsky.com

نادیای عزیز
واقعن انسان موجود پیچیده و عجیبیه ...
از هر نظر ...
خانوم من ، کاملن در جریان وبلاگ نویسیم قرار داره .
حتی با بعضی از اسامی دوستامم آشناست . ولی مگه خودم به زور مطلبی رو براش بخونم .
برخلاف نظر محبت آمیز دوستام ، خیلی از نوشته هام خوشش نمیاد .
میگه همش از تلخی ها مینویسی .
دیدگاهت نسبت به زندگی خیلی منفیه ...
برا همینم خیلی با نوشته هام بقول امروزیها حال نمیکنه ...
ولی خدائیش من اصلن توی مسائل شخصیش دخالت نمیکنم ...

بی جهت نیست که شما رو آبی میبینم ..
روراستی شما با بانوی گرانقدر تحسین برانگیزه و قطعا موجب قوام روابط میشود.
واقعیت ها همیشه تلخه و کمتر به مذاق کسی خوش میاد..شاید هم چون همه یه جورایی در روزمره های خود به آن درگیرند.ترجیح داده شما از یه چیز دیگه ای بنویسید.
در هرحال تلخی ها رو نمیشه انکار کرد و توشتن اونها باعث میشه از منظر نگاه بقیه هم دیدشون..

ممنونم از حضورتان
راستی نوشته هاتون از نگاه منفی نیس بلکه از توان دیدن است و وجدان بیداره..ضمنا نگاه مطلقی وجود نداره
اینم قابل توجه بانو ...

ملیکا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 10:35

منم همین محدودیت را داشتم که از خیر وبلاگ نویسی گذشتم اما متاسفانه جایگزینی برای آن پیدا نکردم ..داغ دلم تازه شد

سلام به ملیکای عزیز
شرمنده و متاسفم که با این نوشته ناراحتت کردم..
قطعا تفکر و متعاقب اون رفتارمون موردتایید همه نبست اما قرار نیس در همه ی موارد تابع باشیم و گاهی باید این را به اطرافیان خود گفت ..سکوت و کوتاه اومدن های ما فقط مارو از حق خود محروم نمیکند بلکه نگفتن های که اگر گفته میشدند باعث رشد طرف مقابل مون هم بشود.اگه تووی محیط خانه برای گرفتن حقوق خود تلاش نکنیم در سطح جامعه هم نمیتوانیم ..این خد و مرزها باید معلوم باشد.
ممنونم که نگاهت را به این پنجره بخشیدی♡♡♡♡

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد