.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی


صبحگاه که می آید تو می آیی همنشین

تمام لحظه های من می گیرد رنگ طلوع

باز بر من تابیدی تا بگیرم من جانی تازه...


سلام طلوع من در لحظه های ناب...



نظرات 4 + ارسال نظر
ملیکا چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 10:14

خوشبحال من که اینجایی جواب داغ داغ اومد
نادی جدی جدی جواب بده مسافر داری؟

ای بابا ای بابا

دختر تو منو تا لب آب می بری و تشنه بر می گردانی...
مگه فضولی

مسافر هم نداشته باشم خودم که مسافر هستم..تو واتساپ برات دارم..
میااااام برات

ملیکا چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 10:06

سلام نادی جان

"خوشا صبحی که نسیم روح نوازش تو باشی..."

نادی اینم یکی از نوشته های تو بود حتمی که یادت نرفتهاین چه سوالیه من میکنم..
از شوخی گذشته آدم رو به هوس میندازی که عاشق بشه

سلااااام به ملیکای گل و گلاب

واای برمن که که گر این قتنه دامن گیرت شود حساب من با کرام الکاتبین است...
دختر این چه هوسیه؟؟
مگه از جان خود سیر شده ای

عشق گربال و پرم شد
از آن سو گشت ..بند جانم

Mardebozorg سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 04:31

سلام نادی خانم
مسافر در راه دارید انگار. درسته؟؟

سلام به مرد بزرگ
قدم رنجه فرمودید..
تا مسافر چه مفهومی داشته باشد...
ممنونم از حضورتان♧♧♧♧

بهمن دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 13:05 http://life-bahman.blogsky.com

سلام بر نادی عزیز و بر طلوعی که نظاره گر طلوع تو بوده در این روز گرم مردادی
ورود شمارو به جمع شعرپردازان تبریک میگم ...
و همچنین خونه ی جدید رو با رنگ و لعاب زیبائی که به اون دادی .
انشاالله همیشه خورشید وجودتان گرما بخش زندگی اطرافیانتون باشه ...

آمین دوست خوبمممم♧
سلام و سپاس از نگاه مهربانتان
شما زیادی به من لطف دارید اینم از هذیان های قلم تب دارم میباشد که خیلی زود به عرق مینشیند...
البته اگه شما نماینده جامعه شعر پردازان باشید خوشحالم میشم به پارتی شما در این دایره جایی دهندم.
بازم ممنونم دوست گرامم♧♧♧♧

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد