.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

حال و هوای سال نو

هرسال روزای آخر سال تا لحظه تحویل سال دچار این حالم..
گویی با سرعت زیاد در حال عبور از یک‌تونل تنگ و تاریک

هستم یه جاها این تونل تنگ تر روح و جان مرا می فشارد...

شبیه فرایند زایمان است
رنج فشار آنرا با هیچ پارامتری نمی توان  اندازه گیری کرد...

فقط خودم میدانم با چه زحمتی بایدآن حجم فشار را پشت

چهره ی آرام خود پنهان کنم تا به روشنایی لحظه تحویل

سال برسم.

با دعای تحویل سال اوج می گیردو یهو با شلیک توپ  آغاز

سال نو همه ی آن دل آشوبه فرو می نشیند..

هنوز نمیدانم چرا؟
اما حال خوشی که بعد از آن روح و جانم را فرا می گیرد

قابل وصف نیست..

گویی این من بودم که از دهانه ی توپ به هوا شلیک شدم

و حالا ذرات وجودم در هوا منتشر و شناور شده...