_ دیگه نمیتوانم عاشق بشم.
_نمیتوانم یعنی چی؟
قلبت ناتوان شده؟
_نه.
_پ چی؟
نگاهش به من بود اما حواسش پریده بود...اینجا نبود. چند ثانیه به کندی در سکوت گذشت...وقتی برقی از چشماش جهید معلوم شد که به کالبد خود بازگشته نفس عمیقی کشید و با صدای آرامی گفت: عشق آنها زمینی است.
یاد بحثهای گروهی با موضوع عشق افتادم...این جمله را قبلا هم شنیده بودم، پرند مردی که عشق را به کرات زیسته بود و ادعا میکرد خیلی خوب آن را میشناسد...این جمله را رد میکرد و در پایان هم تاکید میکرد عشق، عشق است زمینی و آسمانی ندارد.
_میشه کمی توضیح بدهی..
_یعنی فقط میتوانم عاشق آدمها
بشم.
_خب ربطش به عشق زمینی را نفهمیدم!
_آن حس آتشین سوزنده که روح و جانم را در برمیگرفت را ندارد.
احساسم متکی به خود شده است
احساسم متکی به خود شده است...
![](//www.blogsky.com/images/smileys/118.png)
نمیدانم چرا حس خوبی به این احساس گفته شده در این متن ندارم.
وقتی به خودت متکی باشی(شاید) به این معنی است که حتی از عشق هم بینیازی.
و من از شما آموختم که انسان بدون عشق مردهای است متحرک...
امیدوارم لحظهای از زندگیت بدون عشق سپری نشود.
شاید عشق با دیگری پدید بیاد اما در ادامه به خود رسیدن است و این وابستگی به غیر رنگ میبازد...
سلام به شما، عشق خوب است، از همه نوعش.. .
چه زمینی، چه آسمانی. مهم این است که در مرتبه ای از آفرینش به سر می بریم که می توانیم حضور او را میان قلب هایمان درک کنیم
..وخداوند لابلای حروف عشق پنهان شد
به ایدئولوژی پنهان، خوش آمدید
سلام خوشآمدی
بله عشق از هرجنسی که باشد زیبا و دلپذیر...یک تولد و آغازی دوباره است که آدمی را همسفر خود میکند.
امیدوارم بازم گذرت به این کوچه بیفتد.