.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

چرا می‌خواهم داستان نویس بشوم؟

چون دلم می‌خواد بارها و بارها زندگی کنم. و در کنار شخصیت‌هایی که می‌سازم به سرزمین‌های مختلفی سفر کنم، در کنار آنها قادر به شنیدن صدای احساس و افکارم می‌شوم و در قالب قصه‌هایی که می‌نویسم امتداد پیدا می‌کنم، زنده خواهم ماند نه برای اینکه نویسنده‌ی معروفی خواهم شد بلکه برای اینکه داستان‌ها راهی برای تبدیل شدن من به جریانی از انرژی خواهد بود، انرژی که مانند نسیم هر جا برود و بوزد زندگی و طراوت ببخشد. یادم می‌آید روزی کنار نهری نشسته بودم و جریان آب را تماشا می‌کردم
نیرویی مغناطیسی روحم را فراگرفت و لحظاتی خودم را غرق آن جریان دیدم. در کسری از ثانیه سفر طول و دراز این جریان از خیالم گذشت، لبخند و شیطنت پسربچه‌هایی که آب‌تنی می‌کردند، کشاورزی که باغ و مزرعه‌ی خویش را آبیاری کرده و دست‌هایش به علامت سپاس رو به آسمان بود، حیوانات یا پرندگانی که به وقت کوچ در میانه‌ی دشت به لبه‌ی نهر سیراب شدند؛ مانند فیلم گذشت. یک لحظه آرزو کردم که ای کاش رودآبی بودم که هر لحظه زندگی و حیات می‌بخشیدم. سالها گذشت و در بازی زندگی به جایی رسیدم که بهتر دیدم قلمی دست بگیرم و بستری از حروف و کلمات بسازم که به گونه‌ای دیگر عطش خویش را سیراب کنم شاید از این گذر کسی پیاله‌ی آبی هم بنوشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهمن جمعه 28 دی 1403 ساعت 10:37 http://Www.bahman-life.com

سلام و درود نادیا خانم.
خیلی خوشحالم که در کنار حرکت در جریان زندگی گاهی هرچند کوتاه زیر سایه‌ی درخت قدیمی وبلاگت لختی تأمل می‌کنی، دقایقی استراحت کرده، نفسی تازه می‌کنی و باز هم به راهت ادامه می‌دهی.
ساز زندگی در این‌جا هنوز هم کوک است

سلام به دوست آبی خودم.
ممنونم که هنوز به رسم دیدوبازدید وفادار ماندید و یادی از منو وبلاگم کردید..‌.خوشآمدید سعی می‌کنم بعضی نوشته‌ها رو منتشر کنم به قول مهربانوی عزیز، یادمون نرود که این وبلاگ‌نویسی چه نقشی در تقویت قلم و آشنایی با دوستان داشته...
فکر کردم بیام و حق رفاقتم را ادا کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد