همیشه آنجا ایستاده..
آنجا که ابستاده ای چه میبینی که من آنرا ندیده ام
می خواهم بیام و کنار تو بایستم..
میام تا ببینم
بعضی اوقات باید رد پا رو دنبال کرد...
بعضی اوقات هم باید رد پا ساخت...
یادت باشدهمه جا زمین زیر پایت سفت و هموار نیست که محکم قدم برداشت.
یه جاهایی شل و روان است
یه جاهایی سخت و ناهموار...
هوشیار باش که زیر پایت خالی نشود..
همیشه یکی هست بفهمه چی می گی....
آنکه باید بشنود ..میشنود
نوشته ت عالی بود دختر
ممنونم
پیام صبحگاهیت نوید زیبایی بود و هنوز داره میاد ..چه دنباله بلندی دارد...
نادیای عزیز ، زیبا بود و سلام بر شما
داشتم فکر می کردم اگر ما بتوانیم رد پا رو تشخیص بدیم و از اون پیروی کنیم ، زندگیمونو ساختیم و گرنه باختیم ...
رد پا ساختن پیش کش ...
دل نوشته ی زیبائی بود ...
تصور فضاسازی شما ، کار رو قشنگتر می کرد ...
سلام به دوست آبی و بسیار عزیزم
لزوما رد پاها خیلی ایده آل و به معنای عام شون نباشند..ولی قطعا قابل تشخیصند...
چرا پیش کش .. هر آدمی در حد بضاعت خود میتواند ردپایی بیافریند و مثل یه خط شکن عمل کند و ار پیامد آن فقط ایجاد انگیزه برای دیگری باشد پس موفق و مفید واقع میشود
همین دور از دسترس دیدن خیلی وقتا موانع ذهنی رو ایجاد میکندو جلوی حرکت را سد میکند
زیبایی این دلنوشته ها در عمل ادامه پیدا میکند
که با نوشتن شان ه انگیزه میگیرم که قدم بردارم...
ممنونم از حضورگرمتان