.. جایی برای
.. جایی برای

.. جایی برای

شخصی

از دوستی می پرسم حالت چطوره؟

میگه بد نیستم..

میگم : این بد بودن ینی چی..؟ اگه بد نیستی پس حتما خوبی دیگه...؟

میگه بدنبال حال خوبم...



من نمیدونم این حال خوب کجاست که همه به دنبالشند اما پیداش هم نمیکنند...

به خدا همین دور براست...خیلی نمیخواد جای دوری برید...

همین که اول صبی یه دوست مجازی بهت صبح بخیر میگه...

همین که یکی واسه احوال پرسی زنگت میزنه..

همین که دوباره چشمت به طلوع مهر و آبی آسمان روشن میشه

.

.

بازم بشمارم ...بقیه را خودت بشمار..



زنگ زده میگه دختر کجایی..من زنگ نزنم ..تو نباید یه زنگی بزنی سراغی بگیری..

تا اومدم جوابش بدم اومد تو حرفم..

نمیدونی یه روز صداتو نشنوم انگار یه چیزی گم کردم...

نادر دو سال از من کوچکتره اما برعکس همه خواهر برادرا که پشت سر هم میان

ما از همان بچه گی رابطه ی خوبی داشتیم یه رفاقت قشنگ دوستداشتنی..


واسم خیلی جالب بود که بگه شنیدن صدایم تا این حد واسه او دلپذیر بوده..حال خوب ینی این..

.

.

وقتی گرفته باشم داداش کوچیکه دستش رو روی شانه ام میزاره و  میگه چته؟؟

نبینم گرفته باشی و تا منو نخندونه...دست از سرم برنمی داره..به این میگن یه حال خوب..


این رابطه ها دوسره...البته به این معنا نیست که فقط در ازای دریافتی ..ماهم فقط ببخشیم...نه

گاهی یه لبخند ...یه نگاه مهربان..یه خدا قوت به همکار گفتن..بهمین ساده گی  میتوان حس های

خوب را بخشید و خواهید دید چطور مثل یه بومرنگی باز به خودت برمیگرده...


پس حواستون باشه که چه حسی به زندگی میبخشید چون بازخورد داره..

من هنوز بلد نبستم وقتی حالم خوش نباشد بگم حالم خوش نیست. اصلا نمیتوانم حال بدم رو به

زبون بیارم.اگه بگم خوب نیستم باید منتظر سیل سوالات باشم...

سیل سوالات متداول  و آزار دهنده ای  که اصلا دلم نمیخاد جواب بدم...

خیلی وقتا حال بد رو احساس میکنیم اما بجای یافتن دلیلش بیشتر میخواهیم ناله و شکوه

کنیم که من از آن متنفرم...این به این معنا نبوده که حال دیگرون را نفهمم یا اینکه پای

درددل کسی ننشینم ..


قطعا همه ما روزهای بدی داریم و گاه لازم میشه درباره اش حرف بزنیم  اما شنونده ی

خوب و مناسب رو باید یافت و با هر حس کوچک بدی و هر ناخوشی..ادای آدمای مصیبت

دیده رو در نیاریم..نمونه اش را دارم که همیشه ی خدا ناراضی ست...



همه روزهایتان طلایی..








نظرات 4 + ارسال نظر
علی امین زاده پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 16:06 http://www.pocket-encyclopedia.com

حال همه ی ما خوب است
اما
تو
باور
نکن!

برای ناخوشی تا دلت بخاد بهانه می بارد..
یادش بخیر وقتی بچه بودم ساعت ها انگشت سبابه رو به آسمان می گرفتم تا کی سنجاقکی بیاد و روی نوک انگشت سبابه ا م بشینه و بعدش کلی ذوق می کردم فکرکن چقدر در کمین لحظات خوش به این کوچکی می نشستیم..هنوزم لحظات خوش کوچکند و برعکس غم که ترا شکار میکند تو باید صیاد تیزی باشی تا آنها رو به دام بندازی...
حال خوب ما از سه بخش وجودمون شکل میگیرد که مرکز آن دل است امید که همواره حال دلت خرم باشد..

بهمن یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 10:36 http://life-bahman.blogsky.com

خواستم بقیه رو خودم بشمارم دیدم نیاز به قلم و دفتر میشه ...
به همینائی که شما شمردین بسنده کردم ...
داستان معروفی هست به نقل از پیامبر مهر و محبت ، حضرت عیسی مسیح (ع) که در گذری ، حیوان مرده ای دیدند . اصحاب ، جملگی عیوب اون مردار رو شمردند از بوی تعفن گرفته تاااا جسد کرم زده و لاشه ی گندیده ...
تا اینکه حضرت فرمودن : با اینهمه عیب ، ولی عجب دندانهای سفیدی دارد ...

و این همون فرمایش شماست که اینهمه بدی رو نبینیم ...
البته به تعبیر من ...
ممنون از دعای قشنگتون در حق دوستانتون ...

سلااااام به دوست آبی من
توی تاریکی باید دنبال روشنایی بود ..
بدی ها که همیشه هستند و غم و قصه هم که بی دعوت میاند..شمارش خوبی به معنای انکار اونها نیست بلکه تاب و تحمل میده و مهارت خوب دیدن و لذت بردن در کنار همه ی کاستی هاست♧♧♧♧
ممنونم که هستی♧

ملیکا چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 11:53

خوندن نوشته های تو هم منو پر از احساسات خوب میکند فراموشیام رو یاداوری میشی.
منم ممنونم

شاید این رسالت همه ی ماست عزیزم
و این چرخه را باهم باید بگردانیم تا زندگی و طراوتش میان ما تقسیم بشود..
دوستت دارم دوست ندیده من♡♡♡♡♧♧♧♧

ملیکا چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 11:13

دوباره سلام

از من دلخور شدی پرسیدم مسافر داری..

باشه باشه دیگه نمی پرسم.

در مورد این پستت هم با تو موافقم منم اگر بخوام بشمارم در طول روزم چندبار این حس را بخشیدم و چندبار دریافت کردم
حتما از تعداد انگشتام بیشتر میشود ولی از بس بی توجهیم ساده از کنارشون رد میشیم...

سلام صدتا سلام
واسه ی چی باید ناراحت بشم من مخیر به پاسخم مگه غیر از این است؟؟؟؟

ممنونم از بودنت که نگاهت را به این پنجره می بخشی..
خیلی وقتا به من میگن چه دل خجسته ای داری تو..
چون فکر میکنند یه دل بی دردی باید داشته باشی که بتوانی این مدلی نگاه کنی...
و منم فقط لبخند تحویلشان میدهم
ملیکا جان من اگر این مدلی نبینم اول از درون خودم میمیرم و بعد آنرا به محیط منتشر میکنم...
و این ینی خسته گی مداوم...
قربانت حضورت به من حس خوب میده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد